رقص وازه ها شعر وهنر ادب پارسی
| ||
برگ ریزان است پائیز را قراری نیست نیست جرم او این است مجرم را فراری نیست نیست خش خش این برگها ورقص افتادن به خاک بی درنگ زیباست اما این گوارا نیست نیست شاخه ای کز عشق بلبل سبز وخرم می شده است آنچنان خالیست گویا شاخساری نیست نیست بلبلان دیگر به آغوش که نغمه سردهند این چه بی معناست دیگر شهسواری نیست نیست برگ زرد سوخته دیگر صبوری تا به کی بی گمان دیگر برایت روزگاری نیست نیست
[ جمعه 93/6/14 ] [ 5:39 عصر ] [ آزاده بذرافشان ]
|
بازدید امروز: 1 بازدید دیروز: 1 کل بازدیدها: 3835 |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |